دست بردار پطروس!
بگذار دنیا را آب ببرد
در دنیایی که
اقیانوس آرامَش
به دنبال آرامِش میگردد
صد،سد هم بسازی
فقط....
مشق شب بچه ها را زیاد میکنی...
دست بردار پطروس!
بگذار دنیا را آب ببرد
در دنیایی که
اقیانوس آرامَش
به دنبال آرامِش میگردد
صد،سد هم بسازی
فقط....
مشق شب بچه ها را زیاد میکنی...
آهای کافه چی
از ما که گذشت
اما هرکه تنها آمد
نپرس چی میل داری
تلخ ترین قهوه دنیا را برایش بریز
آدمهای تنها
مزاجشان به تلخی ها عادت دارد
حکایت من حکایت قهوه ای است که امروز به یاد تو تلخٍ تلخ نوشیدم....
که با هر جرعه
بسیار اندیشیدم که این طعم را دوس دارم یا نه؟؟
و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن
که انتظار تمام شدنش را نداشتم
و تمام که شد
فهمیدم.....
باز هم قهوه میخواهم....!!!
نقــّـــــــــاشِ خــــوبی نــــبودم…
اما
ایـــــــــــــن روزها…
به لطـــــــــــفِ تــــــــــو…
انـــتظــــــار را دیـــــــــــدنی میکـــــِـــــــشـَـم….!
میگوینــد: بــاران کــه میزنــد ,
بــوی ” خــاک “بلنــد می شــود…
امــا ,اینجــا بــاران کــه میزنــد ;
بــوی ” خاطــره ” بلنــد میشــود …!
.
.
.
خاطره یعنی یک سکوت غیر منتظره میان خنده هایی بلند!
می نوشم …
نه ،چای نیست…
قهوه هم نیست…
حتی شوکران هم نیست
اما تلخ است…
تلخ تر از آنچه تصورش را کنی…
سالها قهوه ها را تلخ نوشیدم…
چای را هم…
من اینبار ثانیه های دور از او را می نوشم و نفس میکشم
و این تلخ… فرق دارد…
این تلخ جان فرساست…
طب مدرن ، طب سنتی ، طب سوزنی ، همه را امتحان کرده ام
درد بی درمان است درد دوریت!!!...
تعداد صفحات : 10